اندر احوالات مامان شدن 3

یک دنیا درس و کار و ... با خودم برده بودم خونه. حالم خوب بود اما چند روزی سر درد داشتم و گفتم نخونم که به چشمام فشار نیاد. اما خداییش بقیه ش خودم رو  زدم به در راحتی و کلا وقت هدر دادم.

کار تقریبا مفیدم این بود که بالاخره مامان رو بردم دندون پزشکی. یک دندون جلوش شکسته بود و خب کلا نیاز به ترمیم و ... داشت. دو تا دندون دیگه ش رو هم کشیدن چون اصلا شل بود و ارزش ترمیم نداشت. مامانم مثل خودم لووووووووووووووووووووووووووسس هستیک روز خودش رو واسه همین دو تا دندون شل که کشیده بود لوس کرد.البته مطمئنم درد داشت بنده خدا. قرار شد تا سری بعد که میام خونه و وقت جایگزینی دندونها میشه کارهای ترمیمیش رو خودش پیگیری کنه.

برگشتیم شهر دانشگاهم و پدرم سر این امتحانی که کلی هم وقت داشتم واسش دراومد. اما فکر کنم نتیجه بد نباشه.

این روزها همش امتحان دارم . علیرغم اینکه دلم میخواست زودتر تموم بشه و من بتونم به کارهای دیگه م برسم تا 17 مرداد امتحان دارم. امتحان به جهنم. سمینار دارم که هیچیییییییییی اماده نکردم و کلا این روزها من و ریزه حسابی توی فشاریم.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد