تیتر وار

یک همکلاسی پسر داشتم دوره قبلی.این کلاسهای صبح رو دیر میومد.بعد وقتی میومد تو کلاس میگفت استاااااد!ممکنه یک خلاصه ای از مطالبی که تا حالا گفتین رو دوباره بگین

حالا منم یک خلاصه ای از فندق داریمون بگم براتون.ماه اول به این گذشت که شیر خوردنش سخت بود و ساعتها زمان میبرد.نمیدونستی چطور بشینی،چطور شیر بدی،اون نمیتونست شیر بخوره،اصن یک وضعی.ماه دوم که دلدردهای نوزادی بود و حتی اگر دلش هم درد نمیکرد همه میگفتن آهاااان ببین دلشه.دلشه!!!!خخخخ.دوست نداشت دراز بکشه،توی بغل و روی شونه آرومتر بود.فقط چند شب جیغ بنفش زد اما بقیه وقتها بهتر بود.شنیدم خیلی ها بچه هاشون خیلیییی جیغ میزنن.داروی گیاهی و بغل و حوصله و آواز خوندن و پخش صدای شکم مادر و جارو برقی .هر جور بود گذروندیم.

یک هفته مونده بود دو ماهه بشه ختنه! وای که مثل هفت خوان میمونه.این یکی رو جدا باید بگم.شهید شدیم رفت!

اومدیم نفس بکشیم واکسن دو ماهگی!!!!

چند روزی گذروندیم و قبل از عید مامان و بابای جوجه میخواستن برن مسافرت که ما هم باهاشون رفتیم.اینم مفصله.

روز سال تحویل ما با یک بچه ی تب دار مریضضض رسیدیم خونه مون!!!! 

شروع ماه چهارم توی تعطیلات عید و از این شهر به اون شهر رفتن و باز مریضی گذشت.الان هم ما کلاااااا در خدمت فندقیم.حالا شروع میکنیم با ماجرای ختنه!خخخخ

نظرات 1 + ارسال نظر
مه سو دوشنبه 7 خرداد 1397 ساعت 01:36 http://mahso.blog.ir

بنویس ببینیم چه خبر بوده مفصل جان!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد