مقدمه شاهکارهای جوجه2

یکشنبه "الی" اومد.ته چین عالی شده بود و از غذا خوشش اومد. هر دو مون فرداش امتحان داشتیم. ما رفتیم دور درس و جوجه هم شب املت بهمون داد واسه شام.

واسه دوشنبه ظهر هم جوجه برنج پخته بود که یکم نمکش اضافه تر شده بود و خورشت بادمجان مانندی هم اماده کرده بود و یک خوراک مرغی هم مامان "الی" فرستاده بود. اینم ظهر دوشنبه. واسه شام دوشنبه هم "الی" واسه مون فلافل درست کرد. همیشه موادش رو از شهرشون میاورد و خودش بهش سیب زمینی و تخم مرغ و یک سری ادویه اضافه میکرد و خیلی خوشمزه میشد. اینقدر گفت که واست چی بیارم و چی بیارم که گفتم خب یکم از همون مواد فلافل بیار. جوجه نون باگت گرفت و وسایل دیگه رو هم برداشتیم و با فلافل رفتیم پارک. مامان و بابای جوجه ماشین نبرده بودن و "سبزک" ماشین باوفای خانواده جوجه وسیله نقلیه مون بود. ساندویچ ها کلیییییی چسبید و هوای پارک مخصوصا واسه "الی" که از جای خیلی گرمی میومد عالی و خنک بود.

گذشت و شد سه شنبه. سه شنبه واسه نهار یک چیزی تو مایه های کباب تابه ای پختم. من کلا روی گوشت خیلییییییییییییییی حساسم. مخصوصا وقتی میخوام غذایی بپزم که کنترلم روی پخت گوشتش کمتره حتما باید گوشت رو خودم چرخ کرده باشم و حتما این گوشت گوسفندی و از یک حیوان جوان باشه و...

خب گوشت چرخ کرده رو از فریزر مامان جوجه دراوردم و نمیدونستم دقیقا چیه و به همین خاطر کلییییییییییییییییییییییییییییییی با آرامش و کند غذا رو درست کردم. چون این مدل غذا حتما باید کاملا این گوشت پخته بشه و نرم باشه.

غذا خوب بود اما "الی" کم خورد. اول فکر کردم که دوست نداره اما سردرد داشت. منم خب هنوز آمادگی اون همه کار رو نداشتم دیگه. بعد از نهار خسته بودم و خوابیدیم که عصر اگر سر "الی" خوب شده بود بریم خیابون گردی. از اینجا دقت کنید که ظرف های ظهر موند و نشستیم.

عصر چای دم کردم و جوجه هم واسه مون هندونه قاچ کرد و خودش رفت دیدن معلم قدیمیش."الی " که بیدار شد سرش اکی بود و چای خوردیم و آماده شدیم و رفتیم خیابون گردی. بهمون خوش گذشت و البته خسته برگشتیم.

ادامه دارد...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد