فندقک پشمالو

خب وقتی مامان میشی یا کلا وقتی وارد یک دوره جدیدی از زندگی میشی با یک سری اصطلاحات جدید یا کارهای جدید روبرو میشی. مثلا من از وقتی مامان شدم اعتقادات و اصطلاحات جالبی از بزرگترها میشنوم که البته اونها هم از بزرگتر هاشون شنیدن و اونها هم از بزرگترهای قبلیشون و ...............جالبه که حس میکنم من هم بعدا اینها رو به کوچیکترها میگم و این دور فکر نمیکنم جایی قطع بشه.حالا نه اینکه بهش معتقد باشنها.نه!فقط میگن که مایه خنده بشه یا ذوق کنیم الکی!مثلا:

میگن وقتی شیر میدی آب نخور میره تو گوش بچه!!!حالا یادم نیست از توی گوشش بیرون هم میریزه یا نه!

دیگه اینکه میگن مامانی که وقتی شیر میده مدام بچه ش رو نگاه میکنه، بچه ش لپی میشه!(آخه مگه میشه نگاهش نکنی).

خب این اقا فندق وقتی که دنیا اومد کلییییییی مو داشت.ابرو نداره.اصلا معلوم نیست. اما کلییییییی مو توی پیشونی. مو توی صورت.وااای مو روی گوش!!!

موهای سرش هم خوب بود و کچل نبود.البته فندق پوستش روشنه و همین باعث تعجب بود که این همه مو واسه بچه به این سفیدی!دستاش چقدر با مزه بود . سفید سفید بعد موهای کمرنگ خیلی مرتب مثل دست مردهای بزرگ داشت.انگشتاش هم بلند بود جوری که سعی میکردم کسی نبینه. آخه فوری میگفتن وااااااای چه انگشتهایی داره!!! البته بگم که از همه بیشتر از خودم میترسیدم که روزی شونصددددددد باااار داد میزدم وااااااای مامان قربون انگشتات برم.(یکی منو بگیره).

خلاصه مامان بزرگ جوجه گفتن که :قدیم میگفتن بچه ای که مامانش خیلی سوزن بزنه(یعنی خیاطی بکنه) پرمو میشه!!!

خب من کشف کردم که چرا اینقدر پر مو هست.من کلا در حال نمد دوزی بودم.خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ.وای در پست های جداگانه میگم درباره نمد دوزی.خجالت میکشم.خخخ.این هم یک نمونه از کارهام:

حلقه اسم هستش که بالاش اسم فندق نوشته که خب قرار نیست لو بدیم و در نتیجه کات شده. بر ما ببخشایید.

خب الحمدلله تا امروز موهای صورتش که ریخته.موهای پیشونیش کمتر شده .موهای سرش هم در حال ریزشه که حتما قراره موی جدید رشد کنه. شدید منتظر ریختن موهای گوشیم.آقا یک استادی داشتیم روی گوشش مو داشت. همه حس بد داشتن بهش. من اینجور نبودمااااا ولی خب دوست ندارم کسی به بچه م حس بد داشته باشه. مادرم خب. مادر. کو این بهشت زیر پا؟

نظرات 4 + ارسال نظر
مه سو یکشنبه 22 بهمن 1396 ساعت 20:49 http://mahso.blog.ir

به به از این مادر هنرمند....

خجالتم نده دیگه

ساریتوس یکشنبه 22 بهمن 1396 ساعت 19:23

اینا چقـــــــــــــــــــــــدر قشنگن! واقعاً هنرمندی! خیلی خوشگل شده

مرسی.با وجود اینترنت یک ذره کار هنری دیگه اگر انجام نمیدادم همیشه از خودم شاکی بودم.

ساریتوس یکشنبه 22 بهمن 1396 ساعت 19:23

پس پیانیسته فندق :)))
بخاطر انگشتهاش میگم :)))

واووو.اره.میتونه

گلی یکشنبه 22 بهمن 1396 ساعت 19:17

سلام مامان مهربون. قدم نو رسیده مبارک. از خوندن نوشته هاتون خییییلی ذوق کردم. خدا براتون حفظش کنه. برای منم دعا کنید اگه خدا خواست نی نی دار بشم پشمالو هم باشه قبول فقط سالم باشه.
پسر کوچولو رو ببوسید

سلام دوست عزیز.سپاس از لطف شما.انشالله کهبه لطف خدا به زودی دامن شما هم سبز بشه.ممنون که سرزدین و پیام گذاشتین.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد