عددهای شماره تلفن خونه ی مامان مهرداد رو گفتم و فندق زد. تلفنشون مشغول بود! از اونجایی که حتی اگر تلفن صحبت کنند هم حالت پشت خط میشیم و معمولا بوق آزاد میزنه کمی عجیب بود. اما به هر حال چند بار زدیم و به اصطلاح ما اشغال بود. گفتم فندق جان، تلفنشون اشغاله!
فندق: هان! مثل ماشین حمل زباله!
من:چی مامان؟
فندق: مثل ماشین حمل زباله! آشغاله!
من و مهرداد: (از تعداد تکه های من و مهرداد ، اطلاع دقیقی در دست نیست!)
ای جاااااااااااان
بچه های بامزه
چه بامزه.
اره. مدام در حال یافتن ارتباط بین کلماته