الو! صدای من را از اورانوس و حتی دورتر میشنوید

دیشب دیدم یکی  از دانشجوهایی که سه ترم گذشته رو باهاشون درس داشتم یک فایل پی دی اف فرستاده واسم! بازش کردم دیدم یک صفحه تایپ شده شعره و بالاش نوشته تقدیم به استاد محبوب سرکار خانم ...

شعر گفته بود واسم...مفهومش این بود که کاش بازم با ما کلاس داشتی و اسم درس هایی که باهاشون داشتم هم دو تاش رو توی شعر گنجونده بود. اون آخرای شعر یکم قافیه و وزنش به هم ریخته بود اما سعی کرده بود فامیلیم رو توی بیت آخر شعر جا بده!!!

اصلا منو میگین...قشنگ رفتم عرش و تا ساعتها برنگشتم(میدونین که دست به عرش رفتنم خوبه!)

خیلی خوشحال شدم واقعا و بسیار تشکر کردم و گفتم که البته من لایق همچین محبتی نیستم اما ذوق هنری شما قابل ستایشه.

شعر رو بردم واسه مهرداد خوندم. کلی مسخره بازی درآورد و البته بعدش گفت که این گروه اینا چپ و راست پیغام پسغام واسه خودش و مدیر گروه رشته شون میفرستن که یکی از استادا رو عوض کنن و گزینه پیشنهادیشون هم منم (مهرداد مدیر آموزشه)

البته که من بس که ترم قبل بهم فشار اومد و بهم سخت گذشت و حتی یک ذره هم نتونستم به کار پایان نامه عقب افتاده م برسم، این ترم فقط دو واحد درس با سال اولی ها برداشتم که جزوه م  آماده باشه. گروه هم البته معتقده استاد مشکل خاصی نداره و دانشجوها باید خودشون رو با تفاوتهای بین اساتید وفق بدن.


پ.ن.1: من به شدت خود شیفته م. البته به همه لو نمیدم و همیشه متواضعم اما امروز به چند نفر که میدونستم در موردم فکر بدی نمیکنند و در واقع حمل بر خودستایی نمیکنند سریعا اطلاع دادم و ذوقم رو تقسیم کردم دیگه گفتم به شما هم بگم.

به جاریم میگم پول که نمیدن دیگه با همینا شادم! میگه خب باید نیمه ی پر لیوان رو دید. بهش گفتم ببین من با همین نیمه ی پر لیوان روی ابرام. اگر لیوان کامل پر باشه که دیگه باید اورانوسی نپتونی چیزی دنبالم بگردید

پ.ن.2:مدیر گروه میگه : تو با اینا چه کردی؟! چپ و راست میگن خانم دکتر... واسه هر درسی میشه بگذارید! اصلا دیگه بقیه رو قبول ندارند!

نظرات 3 + ارسال نظر
مه سو سه‌شنبه 12 اسفند 1399 ساعت 11:28 Http://mahso.blog.ir

به به...استاد خوب به غزل میگن...میگفتی جادو کردم!

ببین اینجور دوستانی داریا!
ممنون گلی. اونها هم بچه های با محبتی هستن

فاطمه دوشنبه 11 اسفند 1399 ساعت 17:43 http://Ttab.blogsky.com

حتماخیلی استادخوبی هستیدکه اینطورمیگن وگرنه نسل جدیداهل شعروشاعری نیستن هیچ.شایدسخت ترتشکرساده هم بکنن
پس شماوهمسرتون تومحیط دانشگاه باهم آشناشدید

خب بگم خوبم تعریف از خود هست. اما خدا میدونه که هر چه در توان دارم میگذارم. خیلی هم با احترام و ملایمت باهاشون برخورد میکنم و اگر گاهی اشتباهی هم میکنن سریع گارد نمیگیرم اینه که خودشون شرمنده میشن سریع تصحیح میکنن... بخش علمی هم سعی کردم هر چه میتونم اطلاعات به روز، مثالهای خوب، تمرینهای کاربردی استفاده کنم. خب بالاخره اونهام آدمن. حس کردن که یکی وقت و انرژی گذاشته. خدا ازم قبول کنه
نه. من فقط تو دانشگاهی که مهرداد جان هیئت علمی و مدیر آموزشش هست، توی یکی از رشته هایی که بخشیش به تخصص من مربوط میشه استاد حق التدریسم. ما سالها پیش وقتی مهرداد یک پشت کنکوری ارشد بود به یک شیوه جالبی اشنا شدیم. اگر دوست داشتید بنویسم . میترسم یکی بیاد بخونه شر بشه

سهیلا دوشنبه 11 اسفند 1399 ساعت 05:44 http://Nanehadi.blogsky.com

همه چیز که پول نیست.البته پول خیلی چیزها هست.ولی رضایت قلبی از کاری که انجام میدی خیلی مهمه.

البته. با اینا زندگی رو سر میکنم (با ریتم بخونید)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد