وووااای این سر و صداهای ساختمونی که کار میکنند خیلیییی زیاد شده. اصلا جوری که انگار دارن توی خونه ما کار میکنند...به مهرداد میگم حس میکنم الان دیوار اتاق خراب میشه، مهرداد میگه علی الحساب شما حجابت رعایت کن منم برم یک لباس درستی بپوشم
بعد اینققدددرررر صداها زیاد شد دیگه مهرداد نگران شد واقعا، رفت پشت بوم ببینه قضیه چیه. حالا یک چیز با حال! کارگرا بنده خداها عذرخواهی کردن واسه سر و صدا. مهرداد گفته نه بابا کاره. صدا که مشکلی نیست. نگران ساختمون شدیم . حواستون هستش که ان شاء الله؟! گفتن آره اکی هست و مهندسمون هم مهندس "امین" هست!
حالا "امین " همین همسایه خودمونه که گفتم کاندید شورا شده و مهرداد به شوخی میگفت باید بیاد واسه مون هتل بگیره...
یه وقت خطرناک نباشه به نظرم چندروزبرید خونه مادریامادرشوهرمهمونی.البته نمیدونم بامادرتون تویه شهرید؟
سلام عزیزم.
نه، الحمدلله همین که فهمیدیم آقا امین خودش مهندس کار هستش خیالمون راحت شد. امروز هم رفتن یک سمت دیگه ساختمون و خداروشکر آلودگی صوتی فوق العاده ناچیز بود.
و اینم بگم که با مامانم توی یک شهر نیستیم.