به امید یک غزل تازه تر ...

اینقدر زندگیم و خواب و بیداریم و ... بی نظمه که حتی از یادآوریش واسه خودم خجالت میکشم.

چند هفته پیش واقعا چسبیدم به کارم که بالاخره بعد از دو سال که از امتحان جامع میگذره بتونم یک حرکتی در زمینه پروپوزال بزنم اما برای اینکه دووم بیارم پای لپ تاپ ، سریال دیدن هم قاطیش کردم و کراش زدم روی یک بازیگر جدید و رفتم سه تا سریال از اونو دیدم...اوایل واقعا کار میکردم و سریال دیدن حکم تنفس داشت فقط. اما یهو قضیه برعکس شد و کلا در حال تنفس بودم.

من غزل هستم یک معتاد به موبایل و اینترنت. اینکه موبایلم جدیده و امکانات جدیدی بهم داده هم باعث شد که با گوشیم هم سریال ببینم کاری که هیچوقت انجام نمیدادم قبلا و این یعنی خواب شبم به کل داغون شد.(نمیدونید نوشتن اینا چقدررر واسم سخت و شرم آوره)

البته ک اون اوایل که بیشتر کار کردم و کمتر نفس کشیدم یک فایلی آماده کردم و فرستادم واسه استادم. اما متاسفانه استادم و خانواده شون درگیر کرونای سختی شده بودند و من فقط گفتم شما به فکر سلامتیتون باشید. من کارهای دیگه ای هم انجام میدم و بعد صحبت میکنیم. برگشتم سر کارم و اینبار غیرجدی تر کارم رو دنبال کردم. ایده های خوبی دارم و مطالعه م مسیر متفاوتی به خودش گرفته اما جدیت کم دارم و انسجام و پیوستگی...

اعتراف میکنم که وقتی از کارهای پشت سرهم و انبوهتون در یک روز مینویسید یا در اینستاگرام دوستان خوبی دارم که اونها هم از اینجور کارهاشون مینویسند به شدت غبطه میخورم و  به خودم لعنت میفرستم. آدم بی حال و بی جونی شدم که حتی از خواب بیدار میشم میام روی مبل دراز میکشم و کلا انگار مریضم!

میدونید از نظر من  نبض خونه دست مادره. همونطور که تو چیزهای خوب دیگه ای که توی خونه مون داریم رد پای جدیت من مشهوده هر جا هم مشکل هست رد پای سهل انگاری من پررنگه. ما مدتهاست شبها دیر میخوابیم...و من نگران فندقم!

بیشتر نمیگم چون واقعا دلم میخواد درستش کنم و بعد بیام با ذوق و شوق از شروع و استمرار یک روند تازه بگم...

نمیدونم چرا اما واسه من یک تصمیم یا یک حرکت تازه از یک خونه ی تمیز شروع میشه. خونه مون نامرتب نیست مخصوصا اتاقها...میدونید که همیشه گفتم من خونه زندگیم اگر نامرتب و کثیف هم باشه فقط ظاهرش اینجوریه. همه کمدها و کابینتها و قفسه ها و ... در اوج نظم و ترتیب هستند. الان در اون مرحله هستم که یکم آشپزخونه م کار داره . یک کوچولو هم لباس تا نشده دارم و گردگیری لازمه...کاش امروز به خودم و خانواده م رحم کنم و جمع و جور کنم این داستان رو.

باید خوابم رو درست کنم و روز هم ساعت بگذارم و بیدار بشم. به خودم میگم غزل از این سالهای عمرت استفاده کن...درست استفاده کن...اما در عمل هنوز تکون نخوردم...کاش چند وقت دیگه بیام و بگم که غزل بهتری شدم...


نظرات 3 + ارسال نظر
زهرا.سین چهارشنبه 6 مرداد 1400 ساعت 01:57

سلام غزل جان
آقا من چند سالیه خواننده خاموشم ولیییی در کامنت گذاری تنبل
منم دقیقا برای شروع هرکاری باید خونه رو مرتب کنم، حالا میخواد درس خوندن باشه یا رسیدگی به پوست! یا شروع رابطه ی خوب با خدا!
مثلا اگه بخوام رابطم با خدا بهتر بشه باید چادرنمازمو با دست تمیز و مرتب و خوشبو بشورم و اتو کنم و خودمم حمام رفته و تمیز و مرتب باشم بعد شروع کنم که چون معمولاً همچین کاری یک ماااه زمان می‌بره همش عقب میافتم
اصلا یادمه دبستانی هم که بودم درصورتی درس میخوندم که اتاقمو مرتب کرده بودم و معمولاً وقتی اتاقم مرتب میشد دیگه وقت و حس درس خوندن نبود

سلام عزیزم.
باعث افتخاره زهرا جان که اینجا رو میخونی...من اعتراف میکنم که خیلی کامنت دوست دارم و واسم هیجان انگیزه. اما میدونم که گاهی آدم دوست داره فقط خواننده باشه...همین که هستی هم کافیه
در رابطه با موضوعی که کامنت گذاشتی راستش من قدیما نمیفهمیدم و متاسفانه خیلی از چیزها رو به واسطه همین عدم اشرافم به موضوع از دست دادم. به نظرم این ویژگی از کمال گرایی نشات میگیره... میخوایم همه چیز در اوج خودش باشه. من علیرغم میل باطنیم همیشه به سالهای منتهی به کنکورم فکر میکنم که شاید اگر فهمیده بودم لازم نیست همه چیز سر جای خودش باشه، لازم نیست همه چیز در کمال باشه ، لازم نیست همه درسها کامل خونده بشه، لازم نیست اگر بین کارهام وقفه میفته دوباره از اول شروع کنم الان وضعیت متفاوتی داشتم... حالا همین من مدام به خودم نهیب زدم و خونه یک مقدار مشخصی که جمع و جور شد فوری رفتم سراغ کارم...بیا و شما هم اینجوری باش و هر از گاهی به هم تذکر بدیم...یکبار باید بیام از خاطرات بلاهایی که سرم اومده بخاطر این موضوع بگم

شارمین دوشنبه 4 مرداد 1400 ساعت 14:31 http://behappy.blog.ir

سلااام...
همین که پوروپوزالت رو نوشتی و فرستادی قدم خوبیه. خدا به استادت سلامتی بده.

شاید بدنت به یه دوره زندگی هردم‌بیل نیاز داشته باشه

سلام عزیزم
حالا هنوز هم ننوشتما. در حال تبادل اطلاعاتیم.ممنون گلی
شارمین خیلی وقته هردم بیل زندگی میکنم. بسه دیگه واقعا

خواننده دوشنبه 4 مرداد 1400 ساعت 13:51

اپلیکیشنهایی برای رفع اعتیاد به گوشی میتونی نصب کنی

سلام.
آره اتفاقا مهرداد هم بهم پیشنهاد داده چند باری. اما میدونی به خودم میگم پس سهم اراده ی من کجاست؟ حالا گمونم آخرش هم نصب کنم بهتره...
ممنون از پیشنهادتون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد