گزارشات تکمیلی

قبلا گفتم که به خواهر دوستم "الی" سپردم که واسه تولد الی یک چیزی بگیرن و من حساب کنم، بالاخره چندی پیش انتخابشون رو انجام دادند و هدیه خریده شد. گفتن الی مدتیه ورزش میکنه و یک کفشی هستش که اونو پای دوستمون دیدیم و دوستمون هفت ماهه میپوشه و همچنان توی پاش خوبه و خراب هم نشده. قیمتش صد و پنجاه تومن بود. انگار اینترنتی میخواستن بخرن. هر چی اصرار کردم که اشکالی نداره اگر از این مبلغ بیشتر بشه و اگر کفش بهتری سراغ دارید یا نظرتون رو جلب کرده بگیرید، گفت که نه. اینو چون دوستمون خرید کرده و امتحانش رو پس داده و خوشگله و ...همین کافیه . دیگه گفتم پس من دویست میفرستم اگر فرصتی شد و زحمتی نبود گلی هم براش بگیرید. بعد از عاشورا خودشون خانوادگی انگار کیکی پخته بودند و جشن گرفتن و دوستم خیلیییی سورپرایز شده بود. نمیدونستم خواهرا میتونن اینقدر راز نگه دار باشند

به جاری هم مجدد اصرار کردم که اگر بهزاد چیزی لازم داره بگیرید. چند روز دیگه تولدشه و البته فکر نمیکنم تولد خاصی در کار باشه. نهایت مامان زنگ میزنن میگن کیک پختیم عصرونه بیاید اینجا بخورید. ولی خب دیگه اگر خودشون چیزی نگن شاید کادو نگیریم. حالا باز یکبار دیگه هم پیام میدم میگم که مطمئن بشه تعارف نمیکنم.

کادوی داداشم همین جور تو خونه خاک میخوره. نه فرستادیم نه اون طفلک اومد شهر مامانم. فندق هنوز میگه بریم خونه مامان فریبا واسه دایی آرنولد تولد بگیریم!!! مامانم رو آخرین بار فروردین دیدم که واسه خاکسپاری دایی رفتیم و تو کل سال 99 فقط دو هفته توی مرداد ماه دیدمشون! خدا کنه پشیمون نشم از این تصمیم. بارها هم گفتم که فاصله مون فقط دو ساعته!بگذریم...تلخش نکنم.

آهان اون صد و پنجاه تومن بود کارت هدیه که گفتم اونو واسه داداشم کادو بخرم... دانشگاه بهمون داده بود کارت هدیه رو... دیگه مهرداد گفت واسه آرنولد که دیگه هدیه خریده شد. تو اون صد و پنجاه تومن رو بزن به زخم زندگی خودت! (اصلا عاشق این دست و دلبازیشم) . فکر کردم با اون صد و پنجاه تومن چیکار کنم که خیلییییییییی کیف بده. یادتونه پست گذاشتم عنوانش بود صد و پنجاه تومن عشقققققققققققق؟ میخواستم دقیقا همون جوری بشه. یهو رفتم توی فکر این که چیزی بخرم موندنی باشه، پوشیدنی و خوردنی نباشه و این چنین چند وقت پیش یک نظم دهنده لوازم آرایش چوبی سفارش دادم . یک فروشگاهی هستش از اینها که چیزهای ظریف چوبی میسازند من خیلی دوستشون دارم و قبلا چیزهایی مثل جعبه دستمال کاغذی و جعبه چوبی و اینا ازشون خریده بودم. رفتم کارگاهشون و چیزی که میخواستم سفارش دادم. البته یک چیز کوچولو دیگه هم واسه آشپزخونه مون سفارش دادم که اون دیگه از صد و پنجاه تومن من هزینه نمیشه

فعلا آماده نشده. چون ما گفتیم عجله نداریم گفت پس دو ماهی میتونید صبر کنید؟ گفتیم آره بابا. مشکلی نیست. الهی که قیمت دلار دیگه داغون تر نشه من بتونم با این پنج دلار و نیمی که دارم عشق دنیا کنم!!!

حالا من لوازم ارایشی خاصی روی  دراورمون نیست و خیلی دراور ساده ای هم داریم . اما گفتم همین چند تا کرم و شونه و اینا رو بگذارم توش خوشگل بشه. گلدون سفالی کوچیک قشنگی دارم که خود گلدونه رو سال 79 از یک نمایشگاه کنار خیابون خریدم 500 تومن و گلهاش هم از یک جای خلوتی که میرفتیم واسه تعلیم رانندگی از کنار جاده چیدم. از این مدل گلهای خشکه که خشک هم میشه شیکه. گلفروشی ها دارن. اینم میخوام بگذارم روی اینی که سفارش دادم. حالا وقتی درست شد اگر خوشگل شده بود عکسش رو میگذارم.

اینم پیام دوستم که نصف شب واسم فرستاد کلییی ذوق کردم.



نظرات 3 + ارسال نظر
زینب پنج‌شنبه 4 شهریور 1400 ساعت 23:09

سلام عزیزم با ی حال داغون از مرگ برگشته اومدم وبلاگت رو خوندم جون پرید بهم . مثل وقتای دیگه که سالم و سرحال بودم وبلاگتو می خوندم . خدا کنه خوب شم ب زندگی امیدی ندارم کرونا گرفتم تا مرگ رفتم غزل جان اصلا احساس نمی کنم هنوز باورم نمیشه از مرگ برگشتم از قبل خیلی بهترم ولی هنوز با تب در جنگم اومدم اینجا بوی زندگی حس کردم ولی احساس می کنم در فرسنگ ها دورتر از زندگیم .

سلام زینب جان... خیلی ناراحت شدم ...امیدوارم که هر چه زودتر سالم و سرحال بشی. آدم هر وقت مریض میشه یادش میره روزهای سلامتی چه جوری بوده! من خودم هر وقت مریض میشدم میگفتم یعنی قبلاً چطور بود؟دوباره خوب میشم؟ دیگه این کرونا که بدجور سخته.بهت حق میدم.اما مطمئن هستم دوباره سالم و قوی زندگیت رو میچرخونی. شرمنده م کردی که حتی اینجوری به اینجا سر زدی و حتی نظر نوشتی.ممنون دوستم

شارمین چهارشنبه 3 شهریور 1400 ساعت 13:18 http://behappy.blog.ir

سلام.

غزل جون تو دیگه خیلی مدیریتی کادو می‌خریا! خانوم پول واریز می‌کنه می‌گه خودتون برید هر چی دوس دارید براش بخرید



من برای اون پست که در مورد محرم بود یه کامنت طولانی نوشته بودم. نرسید یا به خاطر تبریکی که آخرش نوشته بودم تایید نکردی؟

سلام عزیزم. گلی خب کیلومترها با من فاصله داره، میدونی هزینه پست هم زیاد شده واقعا. بعد اینکه من مدتیه دوستم رو ندیدم و واقعا نمی‌دونم این روزها چی لازم داره،دیدی که الحمدلله همههه چیز هم سر به فلک کشیده،آدم میترسه یک چیزی هزینه کنه بخره مورد استفاده طرف نباشه. دیگه دیدم اگر به خواهرش بگم هم چیزی که می‌دونن مورد نیازشه میخرن،هم دیگه اطلاعات از سایز و چیزهای جزئی تر دارن هم خب آدم میتونه هزینه پست رو هم بگذاره روی مبلغی که میخواد کادو بخره، ببین چه دقیق عمل کردم
آهان آره.واسه اون تایید نکردم.ولی بعد تصمیم داشتم تاییدش کنم...فرصت نشد...

دانشجو چهارشنبه 3 شهریور 1400 ساعت 11:30 http://mywords97.blogfa.com/

به به! من عاشق چوب هستم. عاشق ها!! احساس می کنم چوب روح داره. مبارکتون باشه.

آره واقعا چوب خیلی عالیه... ولی هم گرونه هم دیگه مثل قدیم‌ها چوب واقعی نیست و واقعیا خیلییی گرونن.
اینها که میگم نمی‌دونم دقیقا چی هستن.چوب خیلییی نازکه...حالا وقتی تحویل گرفتم از اون آقا میپرسم اینجا می‌نویسم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد