تولد بهزاد

تولد بهزاد هم همون جوری شد که فکر میکردم. مامان مهرداد امروز زنگ زدند و گفتن که طرف بعد از ظهر بیاین این طرف. تولد فندق و عمو بهزاده گفتم مامان به عمو بهزاد تاکید کنید که فندق تو شمع فوت کردن حتی به امام رضا حق تقدم نداده!

مهرداد هنوز نیومده خونه. نمیدونم در جریان هستش یا نه. عادت ندارم تا لازم نشده وقتی سر کار هست بهش زنگ بزنم یا پیام بدم.

حالا ما هدیه نگرفتیم که! برای چندمین بار به جاری گفتم چندی پیش که اگر چیزی لازم دارید بگیرید یا بگید ما بگیریم که خیلی تشکر کرد و گفت نیازی نیست و گفت خودم هم میخوام یک چیزی واسش درست کنم. دیگه نپرسیدم چی.

حالا ما یا شاخه ی گلی چیزی میگیریم یا شاید هم نقدی یک هدیه ای بدیم! میدونم مهرداد میگه بابا هیچی نمیخواد نه که بنده خدا خسیس باشه ها، میگه یعنی با هم راحتیم و ... ولی یادتونه که گفتم خانواده خانم بهزاد به هدیه دادن مقیدن حالا نگن اینا هیچی ندادن خدایی تلاش میکنم که به حرف دیگران تا حدی که میتونم بی تفاوت باشم، شاید هم بندگان خدا اصلا نگن همچین چیزی، ولی خب میگم شان بهزاد حفظ بشه. شاید بعضی ها این چیزا رو نشونه ی اصلی  محبت یا حرمت گذاشتن بدونن...

ببینم چی میشه دیگه...

نظرات 1 + ارسال نظر
شارمین چهارشنبه 10 شهریور 1400 ساعت 13:53 http://behappy.blog.ir

سلام.

تولدشون مبارک :)

سلام. ممنون گلی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد