اندر مزایای ماسک

گفتم که  روز قبل از سفرمون همکار مهرداد یهو زنگ زد و گفت قراره امتحان کتبی بگیرند واسه موضوع اون دوره آموزشی و کاش شما هم بیاین پیش هم باشیم و...

من رفتم جلو آینه و دیدم بیشتر از اینکه شبیه غزل باشم، آقای غزلیان هستم!!! البته که هنوز مونده بود سیبیل به پای سیبیل فابریکم برسه اما خب اوضاع جالبی نبود. تو مرحله آخر خونه تکونی قرار بود به غزل تکونی هم برسم که خب فرصت نشده بود. فکر کردم که بابا ماسک میاد روش و هیچی معلوم نمیشه  یک ذره ابروهامو مرتب کردم و خلاص.

خدایی این ماسک مزایای اینچنینی برای تنبلی مثل من داشته

یادمه یکوقت دوره قبلی که دانشگاه میرفتم، چند وقت شده بود که یا فرصت نمیشد پشت لب رو بردارم یا به اصطلاح خودم حال درد کشیدن نداشتم. معمولا همیشه نسیم واسم برمیداشت و واقعا وقتی یکی دیگه واسم برمیداره چند برابر دردم میاد. اون موقع نمی‌فهمیدم اینو وگرنه تدابیر لازم واسه اینکه خودم بردارم می اندیشیدم. خلاصه یکوقت خیلی وضع بدی شده بود پشت لبم و صبح که میخواستم برم دانشگاه فکر کردم واقعا ضایعه و تا عصر می‌خوام با کلی دختر و پسر و استاد و غیره حرف بزنم. این شد که ماسک زدم اتفاقا همون روز با یکی از دوستام بودم که خونه شخصی و ماشین داشت و اومد در خوابگاه دنبالم. تا نشستم گفت غزل چرا ماسک زدی؟(یادش بخیر ماسک زدن عجیب بود!) ماسک رو آوردم پایین و گفتم آخه تو سیبیل رو ببین. کلییی خندید.

رسیدیم دانشگاه و تو محوطه می‌رفتیم که یهو یکی از پسرای دکترای تخصصی که سر کلاسهای عملی ما واسه کمک به استاد میومد ، ما رو دید. بچه های تخصص که سر کلاسامون میومدن، واسه مون در حکم استاد بودند اما استادی که باهاش صمیمی بودیم. بعضی هاشون با بعضی هامون خیلییی صمیمی و خوب بودن.مثلا این یکی حتی به اسم کوچک صدامون میکرد. خلاصه اقای دکتر ما رو دید و سلام و کمی صحبت و غیره، داشتیم خداحافظی میکردیم که یهو گفت غزل! راستی چرا ماسک زدی؟ ووواااییی خدا رویا رو خفه نکنه. فکر کنم مرد همونجا . ولی بازم خوبه رو زمین نیفتاد! من ی ذره حس ناتوانی قاطی صدام کردم و گفتم انگار سرما خوردم و گلوم درگیره!!!  

فقط نفهمیدم چطور متواری شدیم تا رویا نترکیده از خنده. 

اما ماجرا به اینجا ختم نشد. شب که رفتم خوابگاه از آقای غزلیان به مادمازل غزل تبدیل شدم و همه چیز خیلی تمیز و مرتب شده بود. فرداش تشریف بردم دانشگاه و همه چیز معمولی بود تا اینکه ظهر رفتیم سلف واسه نهار. سلف ما قاطی بود. توی صف نهار بودم و داشتم غذا میگرفتم که یهو شنیدم یکی صدام کرد...برگشتم دیدم همون آقای دکتر دو نفر پشت سر منه! سلام کردم و گفت غزل بهتر شدی؟ 

وووااای شنیدین میگن دروغگو کم حافظه میشه، والا که راست گفتن؛ اصلا تو عالم خودم بودم. گفتم چی؟ گفت گلوت درد میکرد...وااااای یهو حافظه م برگشت و باز یکم ناتوانی کمتر از دیروزش قاطی صدام کردم و گفتم آره بابا، دیشب کلییی جوشونده و چیز میز خوردم از این رو به اون رو شد وضعم! 

# ماسک می‌زدیم وقتی ماسک زدن مد نبود!

#سیبیل_پردردسر

#خیر سرم دوست پسر هم داشتم با همون سیبیلا!

#دلم واسه آقای دکتر پیگیر مهربون تنگ شد. برم منم پیگیری کنم ببینم کجاست الان.

#آخه چطور راستش رو میگفتم؟.


بعداً نوشت: دکتر رو با یک سرچ یافتم.هیئت علمی و معاون آموزشی دانشکده ای در یک دانشگاه درست درمون

نظرات 8 + ارسال نظر
رسیدن جمعه 9 مهر 1400 ساعت 20:14

حالا که همه راجب سیبیل حرف زدن منم راجبش میگم من اولین باری که پشت لبم برداشتم دوره لیسانس شیراز بود با غرغر دخترای خوابگاه البته من نه پشت لب ضخیم و نه تیره و نه پرپشت داشتم خدا رو شکر . ولی از اونجایی که دخترا از دیگه حداقل دیپلم پشت لب شون برق میندازن برای من با داشتن یه فوق دیپلم و تدریس تو زبانکده دیگه دیر شده بود از ترس گیرهای آقا . دیگه تو خوابگاه بار اول یکی از بچه‌ها برام زد و بعد اون روش انگشت شست و آینه رو یاد گرفتم و دیگه برای خودم انجام می‌دادم اوایل درد داشت و به قول تو وقتی یکی دیگه بزنه دردش انگار بیشتره . چند سال بعد در حد ۳ بار فکر میکنم صورتم رو لیزر کردم با اینکه پرمو و مشکی نیس اما میخواستم از زجر اون مراقبت ها و تمیزکاری های هفتگی با وجود آقا، راحت بشم و واقعا همون سه چهار جلسه جواب داد و الان اگه دو هفته یا حتی سه هفته هم نزنم نهایتا ۶ تا ۷ دونه ریز درمیاد که معلوم هم نیس مگه از چهره به چهره .
به نظرم هزینه کنار بذار و برو دنبالش . لیزر معمولا برای کل صورت خیلی جواب واضحی نمیده اما پشت لب و حتی برای من قسمت قلبی رشد مو تو پیشونی م عالی جواب داد . دیگه راحت میشی .
مخصوصا تو که تو یه جای خیلی با کلاس شاغلی و همه دوستان و همکاران تحصیل کرده و متشخص هستن دیگه راحت میشی از چکاپ روزانه و هفتگی سیبیل

ووای ساره باز خوبه مثل ما پرموها نبودی...حسودیم شد که
راستش اصلا به لیزر فکر نکرده بودم. واقعا اینقدرررر خوبه؟! حالا پرس و جویی میکنم.
جای خیلی با کلاس رو خوب اومدی خواهر حضوری بشه تهش میرم دانشگاه دیگه‌‌‌ ‌‌‌‌‌...ولی بچه ها به همه چیز آدم کار دارن.

محبوبه جمعه 9 مهر 1400 ساعت 16:28

نه بابا بدم که نمیاد، ولی خداییش از ادم هایی که روتین پوست دارن خوشم میاد، پریروز رفتم آرایشگاه و واقعا بعد حدود ده ماه که به مدد، اپیلیدی، بند انداختن و ژیلت خودم رو مرتب میکردم، واقعا حالی به خودم دادم، بنظرم وقتی من دلم میخواد همسرم مرتب باشه ، حق اونم هست که من مرتب باشم، بااااشد که رستگار شوم و انجام دهم

دقیقا...موافقم.منم از رسیدگی به پوست و مو واقعا خوشم میاد.لازم هم هست.حس شادابی به آدم میده.اون موقع که کلاسها حضوری بود من جزو همون خیلی مرتبها بودم باشد که زین پس هم مرتب تر باشم.
مبارک باشه تغییرات جدید...

مامان فرشته ها جمعه 9 مهر 1400 ساعت 11:34

و خداوند ما را از خاک حاصلخیز افرید نگو سبیل بگو خرمن سبیل اخ چه بگم که با این سبیلها تا سوم دبیرستان مانوس بودم و اصلا ماسکی هم نبود اگر بود هم نمیدونستمسوم دبیرستان در اقدامی انتحاری با قیچی کوتاهشون کردم دیگه بدون چند متر بودنبعدها که دیگه مامان سه دختر هم بودم رفتم لیزر سبیلا دیگه رفتن اما بقیه قسمتهایصورت حاصلخیزتر شدن الان ژیلت والسلام و‌تشکر ویژه از کرونای منحوس زیر ماسک موهای صورتم معلوم نیست اقای همسر هم هر روز با یک جوجه تیغی همنشین هستند

نه دیگه خواهر ماسک که نمیشد هر روز بزنیم. مجبور به انس و الفت یا حرکت انتحاری بودیم. من نمیدونم اون پست من رو که درباره سیبیل هست خوندین یا نه، من همون اوایل دبیرستان شرش رو کندم و اگر اون پست رو خونده باشید میدونی که قشنگگگگگگگ میتونم تصور کنم با قیچی کوتاه کردن یعنی چی
حالامن الحمدلله فقط همین سیبیل اینجوریه. بقیه صورت اوضاعش اکی هست.
مامان فرشته ها! خدا این شوهران دوست داشتنی رو از ما نگیره. اصلا شوهر یعنی همین. مهرداد گاهی به من میگه بهههههه سلام آقای غزلیان! و منتظر یک مشت محکم هست که بهش حواله کنم

محبوبه جمعه 9 مهر 1400 ساعت 10:17

دقیقا منم همینم، خداروشکر بندانداختن بلدم و از خجالتش در میام ولییی، خوب گاهی هم خدایییش حسش نیست، چون هفتگی ه، بعد به خودم میگم طفلی اقایون حدااقل یه روز درمیون اصلاح میکنن، درسته درد نداره ولی روتین ه، چرا سختش میکنی، ولی واقعا خوشم میاد ادم های همیشه مرتب، که خودم به واسطه ابروهای فوق پر و سیبیل مثل اونها نیستم و البته موهای پر کلاغی که از ریشه سفید میشه

سلام محبوب جان.
اون مورد آقایون نکته خوبی بود...منم همینجوری هستم و از آدمهای مرتب خوشم میاد و البته اینجوری نیستش که اگر بنده خدایی اینجوری نباشه توی ذهنم حس بدی بهش داشته باشم (مطمئنم شما هم منظورتون شامل این موضوع هم بوده).
من محبوب جان از پونزده سالگی بند انداختن رو یاد گرفتم. مشکلم اینه که اون مدلی که بلدم باید بند رو ببندم به شست پام یک آینه هم جلوم باشه. توی خوابگاه آینه مناسب نداشتم. به عقلم نمیرسید و راستش اصلا دنبالش نبودم که مثلا یک آینه شخصی تهیه کنم جایگاهی براش درست کنم. مثل کاری که الان توی خونه خودم میکنم!!! دیگه بچه ها هم همیشه آماده خدمات آرایشگری بودن بیشتر باعث میشد به فکرم نرسه. ولی واقعا دیگران بند میندازن دردم میاد. سالهاست فقط خودم انجام میدم.
خدایی اون موقعها هم خیلی مشغول بودیم. گاهی شبها فرصت میشد. میگفتم نسیم الان نمیتونم درد بکشم. میگفت زود تموم میشه ها. خوشگل میشی. اما یکوقتهایی در توانم نبود

شارمین جمعه 9 مهر 1400 ساعت 08:04 http://behappy.blog.ir

ببین من رشد موهای صورتم واقعا زیاده! همیشه می‌گم وقتی آرایشگر داره این ور صورتم رو بند می‌ندازه تا کارش تموم بشه موهای اون ور صورتم در اومده ولی واقعا پیش اومده که خرمنی از سبیل رو دونه دونه با موچین زدودم!
البته بگما من موهای صورتم پرپشت! و سریع‌رشد! هست ولی عوضش خدا ز رحمت در دیگری گشوده و اون‌ها رو به شدت شل و بی‌ریشه آفریده. طوری که جز واسه بالای گونه‌هام، بقیه‌ش تقریبا هیچ دردی حس نمی‌کنم

ووواای بی ریشه خیلی خوب بود. حالا من موهای صورتم رو هیچوقت حتی الان برنمیدارم.اونا نازکن و خیلی هم تابلو نیستن.گرچه نباشن خیلی عوض میشم اما ترجیح میدم فقط مواقع مهم بردارم...ولی نگم از ریشه ی سیبیلا این درخت کهن چند هزار ساله

شارمین جمعه 9 مهر 1400 ساعت 07:37 http://behappy.blog.ir

وای غزل
نمی‌شد با موچین اصلاحات انجام بدی؟ ماسک آخه؟!

سلام

حالا خیلی ربطی نداره ولی یه زمانی ما به خاطر آلودگی هوای اصفهان ماسک می‌زدیم (اولای دکتری بودم که هنوز باید سر کلاس می‌رفتیم). هوا یه جوری بود که اگه ماسک نمی‌زدی قشنگ دود و سرب رو تو گلوت حس می‌کردی. بعضیا یه کم که وضعیت بهتر می‌شد دیگه نمی‌زدن ولی من تا آخرین لحظه پایداری می‌کردم! یادمه با ماسک رفتم کلاس. یکی از همکلاسیام (آقا) از اون یکی پرسید: چرا هنوز ماسک زده؟ اون یکی هم یه جوری که انگار از بدیهیات حرف می‌زنه گفت خانوما حساسن!
ولی واقعا هوا آلوده بود هنوز!

شارمین! موچین؟؟؟!!! انگار متوجه وخامت اوضاع نشدی اصلا...شما در نظر بگیر مثلا سه هفته دست نخورده بود...نذار بیام ابعاد قضیه رو بیشتر باز کنم...من اصلا از اونا نیستم به ی ذره سیبیل حساس باشم خرمنی شده بود...روزهای قبلش هم زیر سیبیلی رد کرده بودم
واای باز پیشنهادت یادم افتاد دردم گرفت.موچین؟
آخه چرا گفت خانوما حساسن؟؟؟
علیک سلام

سهیلا جمعه 9 مهر 1400 ساعت 05:39 http://Nanehadi.blogsky.com

چه بامزه،چقدر خوب که استادتون عاقبت بخیر ش .

آره .پسر خوب و با سوادی بود...

من جمعه 9 مهر 1400 ساعت 01:15 http://me2020.blogsky.com

آی خدا کلی خندیدم با این پست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد