پروتکل ها رو رعایت کنیم حتی موقع دزدی!

خیلی وقته از خانواده مهرداد چیزی ننوشتم. به زودی یک چیزهایی مینویسم. 

علی الحساب بگم که متاسفانه لپ تاپ بهزاد رو دزدیدن!!!

یعنی اینجوری بوده که اینها اومدن برن یک جایی و ماشین رو پارک کردن توی یک کوچه. کوله پشتی بهزاد که لپ تاپ و هاردش و یک سری چیز دیگه داخلش بوده رو گذاشتن صندوق عقب! آقای دزد اومده در صندوق رو باز کرده و هر چی بوده برده! حتی از خیر زیرانداز حصیری هم نگذشته!

الان خود لپ تاپ مهم نیست. اتفاقا لپ تاپش کم کم دیگه پاسخگو نبود و توی برنامه ش این بود که یکی جدید بخره! اما دنیایی از اطلاعاتش از دست رفته متاسفانه! 

کلانتری هم فعلا در حد تشکیل پرونده هست. کلیییییی اصرار کردند تا یک نامه بهشون دادن دوربین مترو رو چک کنند! البته اینها خودشون رفتن با کلییی خواهش و تمنا از یک مغازه همون حوالی خواستن که اجازه بده دوربینش رو چک کنند و بله دیدند که آقای دزد در کسری از ثانیه در صندوق رو باز میکنه و همه چیز رو برمیداره. کوله پشتی به اون سنگینی رو ریلکس با یک دستش گرفته و طرف اینقدررر راحته که حتی به بهانه کرونا ماسک هم نزده! تصویرش رو دوربین گرفته و به کلانتری هم ارائه دادند اما گفته های بابا اینا حاکی از این مطلبه که خیلی تلاش قابل مشاهده ای صورت نمیگیره برای یافتن آقای دزد! چی بگم والا. دست به دامن توصیه و سفارش هم شدیما ولی معلوم نیست اثری داشته باشه!

خیلی ناراحت شدیم. این طفلک همه کارش با همین لپ تاپ بوده... برنامه نویسه اصلا! البته خب کلا اخلاق خاصی داره. مثلا همیشه همین کوله ش با کل تجهیزاتش بهش چسبیده!!! 

به شوخی میگفتم اولین بار وقتی دو روز قبل از عقدمون دیدمش بهم گفتند این بهزاده و اینم کوله پشتی بهزاده!

همیشه میگفتیم بهزاد داریم میریم فلان جا. اینو واسه چی میاری؟ میگفت شاید لازم شد! دیروز جاری میگه که مامان میگن این بچه هم بود همه کتابهاش رو میبرد مدرسه میگفت شاید لازم شد!!!

خلاصه که اینها از یافت آباد برمیگشتن انگار، دنبال مبل و تخت و اینها هستند. بعد میرن مولوی واسه یک چیز دیگه که گفته بودن اونجا داره. روز تعطیل هم بوده. طرف بعد از ظهر...ماشین رو پارک میکنند و اینجوری شده! به مامان میگم مولوی آخه! (با احترام به تمام ساکنین عزیز اونجا، همه میدونیم که منطقه امنی نیست متاسفانه!) همش حرص میخورم توی دلم که آخه پسر لپ تاپ واسه چی برده بودی با خودت؟ هارد آخه؟ بعد تازه میگه اوضاع لپ تاپ هم خوب نبوده و چند روزی بوده با التماس روشن میشده! خب داداش من! اینو واسه چی بردی؟ حداقل اون منطقه اونو مینداختی با خودت میبردی!

البته که عذاب وجدان دادن به دیگری در این شرایط درست نیست و خب شده دیگه!

دلم خیلی سوخت جاری گفت که پروژه سربازیش که انگار هنوز تحویل نداده هم همونجا بوده! نمیدونم چی میشه...

حسابی از دل و دماغ هم افتادن و کارهای خونه رو هم ول کردن...

نظرات 5 + ارسال نظر
پیشاگ یکشنبه 9 آبان 1400 ساعت 13:34

بدترین اتفاق ممکنه
امیدوارم معجزه بشه و پیدا بشه

ممنون عزیزم.خدا کنه.
خیلی ناراحتن. نه میتونن دل بکنن نه فعلا به نتیجه رسیدند.

رسیدن پنج‌شنبه 6 آبان 1400 ساعت 11:35

ای باباااا

نگار چهارشنبه 5 آبان 1400 ساعت 23:38

ای خدا
الهی پیدا بشه

آره واقعا.
دعا کن. حسابی گیرن!

من چهارشنبه 5 آبان 1400 ساعت 17:43 http://me2020.blogsky.com

قشنگ میفهمم چی میگی اطلاعات یعنی همه چیز.امیدوارم موفق بشه به یافتن جناب دزد

متاسفانه این روزها هم ما حجم وسیعی از اطلاعات رو روی همین وسایل حمل میکنیم...
ممنون عزیزم.خدا کنه.

صبا چهارشنبه 5 آبان 1400 ساعت 13:58 http://gharetanhaei.blog.ir/

خیلی اتفاق بدی هست

یعنی اگر لب تاپ گرون و نو بود ولی اطلاعات مهمی توش نبود اهمیتی نداشت ولی الان

من درک میکنم چون بلای مشابه سرم اومده

ایشالله که پیدا بشه.

واقعا...خیلی وضع بدی شده...حالا باز ما دوریم. نمی‌دونم اونجا در چه حالی هستن. خیلی اعصابشون خرد بود!!!
ممنون عزیزم.اره.کاش پیدا بشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد