خانواده چهارنفره

دیروز رفتم فندق رو از مهد کودک بردارم، یکی از مربی ها میگه: فندق امروز به همه بچه ها میگفته که ما قراره یک خانواده چهار نفره بشیم! خیلی هم خوشحال بوده و ذوق می‌کرده!!!!!!

من گفتم جدی؟؟؟؟!!!!! خندیدم و گفتم نه، واقعا خبری نیست و فندق آرزوهاش رو گفته!

مربی گفت که خب فندق رو به آرزوش برسونید 

چند ماه پیش هم یکوقت یکی از فامیل مهرداد اینا که با هم نزدیک هستیم زنگ زد و ضمن احوالپرسی گفت غزل جان، فندق به محمد( شوهرش) گفته که مامانم میخواد برام یک داداش بیاره!!! چند بار دیگه هم گفته و محمد گفته فکر کنم خبریه...

حالا ما این فامیل رو مرتب میبینیم و با هم صمیمی هستیم و زدن این حرفها کاملا اکی هست و موردی نیستش... خندیدم و گفتم خب اگر چیزی بود بالاخره میدیدین دیگه! فامیل هم کلییی خندید و گفت منم به محمد گفتم اما اینقدررر فندق جدی بوده که ما هم به شک افتادیم.

گاهی هم فندق یهو میگه مامان همین فردا صبح برید یک خواهری از بیمارستان برام بیارید!!!!!!! توی دلم میگم واقعا اگر اینجوری بود صبح میرفتم به جای یکی، دو سه تا میاوردم!!!

البته ما هم یک مقداری آمادگی بهش دادیم و اجازه دادیم خیال‌پردازی کنه. اما خب بچه ها صبر ندارن دیگه... خیلی زود بوده 

خبری نیست واقعا ولی واقعا دوست داریم که یک فسقلی دیگه داشته باشیم... حیف سنم و خواسته های دیگه م اجازه نمیده وگرنه حتی دلم بیشتر هم میخواست. عجیبه اینهمه علاقه یکی مثل من به بچه!!!!!!!!!!

نظرات 3 + ارسال نظر
نگار جمعه 7 بهمن 1401 ساعت 05:03 http://Neli2026.blogfa.com

من هم دلایلی مثل محیط زیست و...برام قابل درکه اما زوجهایی مثل شما که اینقدر فهیم و سالم و عاشقید اتفاقا برای تبدیل کردن دنیا به یک جای بهتر، خیلی خوبه که فرزندانی هم داشته باشید

ممنون که اینجوری به ما نگاه می‌کنی نگار جان...
البته ما هم دغدغه هایی در زمینه های مختلف داریم (مگه میشه نداشته باشیم؟!!!) اما در نهایت به تصمیم نداشتن فرزند بیشتر منجر نشده.

من پنج‌شنبه 6 بهمن 1401 ساعت 15:26 http://me2020.blogsky.com

ان شالله بزودی یه کوچولو بپره تو بغلتوندل فندق هم شادشه

ممنونم عزیزم

زینب پنج‌شنبه 6 بهمن 1401 ساعت 13:41

تصورش هم نمی تونم بکنم آدم یه بچه داشته باشه دلش ی بچه دیگه بخواد ‌. به جمعیت در حال انفجار ایران نگاه کن به محیط زیست که نابود شده منابع آبی و خاک از دست رفته از یه تحصیل کرده بعیده بخواد چندتا بچه داشته باشه . جمعیت سال ۶۰ تا ۶۵ دهه شصت دو برابر شد این دو برابر با ازدواج و بچه دار شدن جمعیت رو چندین برابر کردن . ایران گنجایش جمعیت بیشتر نداره . زشته به خدا و جای تاسف داره وضعیت مملکت با این وجود که حرص و ولع و علاقه به فرزانداوری هست بدون این که حتی موقعیت جغرافیایی رو درک کرده باشیم . ممکنه بگی بچه ها خواهر برادر می خوان ! بچه ها محیط زیست هم می خوان کدومش مهمتره اتفاقا در آینده بچه ها قطعا به پدر مادراشون می گن چرا حتی ما رو به دنیا اوردی چه برسه بچه های بعدی قطعا از نظر این بچه ها این پدر مادرها دست به کشتار آدمیزادها زدن .

ممنون از نظرت زینب جان
اما من اگر سنم اجازه میداد حتما سومی رو هم میاوردم...تا الان هم الکی سر ماجراهای زندگی دیر شده... یک زمانی وقتی مجرد بودم فکر میکردم بچه چیه آخه. البته همون موقع هم نه بخاطر محیط زیست و دلایل مشابه و وضعیت مملکت و... بخاطر خود ماهیت سخت بچه داری. اما وقتی ازدواج کردم مطمئن بودم که اگر اولی رو آوردم، دومی رو هم دوست دارم داشته باشم. این به دلیل تنها موندن فرزند اول نیست. وجودش و علاقه به داشتنش کاملا مستقل از وجود فرزند اول هست. از زمانی که فندق به دنیا اومد با همه سختی ها، رفته رفته حس کردم حتی دو تا هم کمه... واقعا عشق میکردم اگر خدا صحیح و سالم دوقلو بهم میداد ولی خب فکر نکنم ...
امیدوارم فرزند یا فرزندانم هیچوقت اون جمله آخر رو بهم نگن...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد