صورت ندارم عملا

چند روز هست اومدیم خونه مامان مهرداد در شهر دیگه... اول که انگار مریض بودم، ولی تبدیل شد به حالات  و نشانه های آلرژی... آبریزش  از بینی، ریزش اشک و عطسه های مداوم از ته دل و همزمان به هم ریختگی هورمونی زودتر از موعد و جدیدا هم انگار کمی دندونم درد می‌کنه!!!!! عملا صورت ندارم.

امشب خودم رو توی آینه نگاه میکردم... حس کردم دو تا چشمم خیلیییییی تفاوت سایز دارن... البته همیشه یکی ، یک ذره و خیلی کم  کوچیک تر بود ، یعنی انگار پلکم افتاده تر بود و کوچک تر به نظر میومد ولی واقعا امشب حس کردم دو تا چشمم خیلیییی متفاوته. برای اولین بار در عمرم حس کردم چشمام گود رفته...اصطلاح درستش اگر این نیست یادم نمیاد چیه!!! پایین و زیرش گود نرفته. از پلک بالا حس کردم کلا گود شده!!!!! فکر کنم آدم وقتی داغونه نباید زیاد به آینه نگاه کنه. اینکه خونه خودمون نیستیم هم باعث میشه به قیافه م حساس تر باشم. گرچه هیچوقت به روی خودم نیاوردم که چون مثلا خونه مامان همسر هستم بخوام کار خاصی انجام بدم ...البته امیدوارم این همه گودی و داغونی مربوط به این اوضاع جسمیم و موقت باشه.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد