در جستجوی راه حل

چون در این شرایط ویژه مراقبت از مرضای اسلام هستیم ذهنم کلیییی فکر و خیال می‌کنه... حالا بخوام دقیقتر بگم مدتهاست به این مسائل فکر میکنم... 

بالاخره بیماری و مریضی و پیری واسه همه هست. همین مامان و بابای خودم دو سال پیش مریض شدن یهو، هنوز اوضاع کرونا هم بود و چقدررر بهمون سخت گذشت... یا الان این وضعیت واسه مامان و بابای مهرداد به وجود آمده و تازه کلی هم باید خدارو شکر کنیم که بخیر گذشته و بدتر از این نشده و... 

و از همه مهمتر خودمون. خودمون هم پیر میشیم و نیاز به کمک داریم...

واقعا چه باید کرد؟ راه حل درست چیه؟ 

چندین بار اینور اونور تو جامعه شنیدم ( مخاطب من نبودم) که دختر بیارید که عصای دسته!!!!!!!  یکم دور و اطرافم رو که نگاه میکنم میبینم واقعا بیشتر دخترها به خانواده رسیدگی میکنند و نقش پررنگ تری دارند. علیرغم محدودیت‌هایی که همه می‌دونیم. اما خب مسلما دیگه نسل ما اینقدر اگاهه که دختر یا پسر رو عصای پیری نمیدونه. 

گاهی خودم میگم باید حسابی پولدار بشیم که از بیرون همه ی خدمات رو بگیریم... اما آیا ممکنه؟؟؟!!! واقعا ایده ای ندارم. چقدر پول باشه؟ و آیا با وجود پول، دیگه کلا حل میشه؟

الان جمعیت کشور هم رو به پیر شدن هست و واقعا تهش چی میشه نمی‌دونم. 

کلا وضعیت پیچیده ای هست. حداقل برای ذهن من... 

اونور قضیه هم نگاه کنی ،بیمار هم معذبه. والا گمون نکنم هیچ آدم عاقل و سلامت از لحاظ روانی پیدا بشه که دوست داشته باشه به دیگران وابسته باشه و اصطلاحاً زحمت بده. همه دوست دارن مستقل باشن، منت کسی روی سرشون نباشه. عروس قشنگه هی نیاد غر غر کنه تو وبلاگش

حالا هی این فکرا دور میزنه تو کله م و نمی‌دونم در مملکت ما چه راهی واسه این مسأله هست به جز بچه ها و اطرافیان. البته اینکه بچه ها و فامیل بتونن به هم کمک کنند و به داد هم برسند و ...خیلی عالی و پسندیده هست. تو همین گیر و دار حتی خاله مهرداد هم جراحی داشتن و ما با همین وضعیت خودمون در حد توان پیگیر بودیم ...( خاله مجرد هستند). من فقط مغزم می‌چرخه دنبال راه حل که خب اگر بچه و فامیل جواب نداد یا نتونست و... چه باید کرد؟!!!!

جالبه یک خاله دیگه مهرداد هم که باز در همین شرایط ویژه مراقبت از بیمار بودند چند روز پیش به من می‌گفتند خدا عاقبتمون بخیر کنه، زمینگیر بشیم چه کنیم ؟!!!! ایشون هم رفته بودن توی فکر... 

همین الان که این پست رو می‌نویسم یهو یادم افتاد و مغزم به این فکر کرد که خوب شد این مسائل زودتر رخ نداد!!!!! من تمام دو ترم گذشته تحصیلی تقریبا هر روز یا کلاس بودم یا در حال آماده سازی خودم و مطالب و...واسه کلاس! بعد یک شهر دیگه!!!!!!!!! مهرداد که اصلا تکون نمیتونست بخوره... وای بازم خداروشکر..‌.



نظرات 3 + ارسال نظر
عابر پنج‌شنبه 12 مرداد 1402 ساعت 16:03

سلام فکر کنم باید سعی کنیم خوب پول دربیاریم ، همین الان دو تا از فامیل هامون یکیشون ۴ تا بچه داره یکیشون ۳ تا اولی بچه هاش متولدین دهه ۴۰ دومی متولدین دهه ۵۰ و ۶۰ همه خارج از کشورن ، اولی فقط یه خانم تنهاست که پولدارِ همیشه توی دوشیفت یکی کنارشه دومی فعلا دست و پا دارن و زن و شوهر با هم هستن ، روی بچه ها دیگه واقعا نمیشه حساب کرد، فکر کنم کلی مراکز سالمندی و خدمات سالمندی به زودی ایجاد میشه

سلام عابر عزیز
البته سخته با این اوضاع، اما واقعا باید سعی کنیم کمی پول ذخیره کنیم و از طرفی مراقب سلامتیمون باشیم...
ورزش، غذای سالمتر، سبک زندگی سالمتر...
این روزها مدام غذاهای رژیمی درست میکنم و واقعا خوشمزه میشن و راحتن ...میگم کاش برم خونه مون هم درست کنم...
آره واقعا مراکز سالمندی هم لازمه. اما کلا من یکم نسبت به خدمات مملکتمون ناامیدم. باید امیدوارانه تر فکر کنم.

ماهش چهارشنبه 11 مرداد 1402 ساعت 12:30 http://badeyedel.blogsky.com

سلام و درود
با آرزوی سلامتی برای شما و خانواده
پرستار بیست چهار ساعته هست یا پرستار روزانه البته اگر قابل اطمینان باشند چون میان در خانه

سلام .‌‌خبلی ممنونم از دعای خیرتون
آره واقعا این هم یک راهی هست... ولی واقعا اطمینان کردن و سپردن مسئولیت و... خیلی سخته.
چند وقت پیش از یک نفری که پرستار داشتن شنیدم هزینه ها خیلی بالاست!!!!!
کاش قشنگ و بی دردسر پیر بشیم

صبا چهارشنبه 11 مرداد 1402 ساعت 10:27 https://gharetanhaei.blog.ir/

میریم خانه سالمندان با بروبچز اونجا دورهم می شینیم از قرص ها و دردهامون میگیم


باور کن همین یک راه عالی هست به شرطی جاش خوب باشه ... فکر نکنم مملکت ما همه جا خانه سالمندان خوب داشته باشه... ولی یهو یک سری پیرمرد پیرزن موبایل و تبلت به دست تصور کردم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد